سوسن پورشهرام
چکیده
گریماس از ساختارگرایان و نظریهپردازان نشانهشناسی، با تأکید بر ساختار روایت کوشید با عبور از رویه یا سطح و ساختار متن، به لایههای درونی آن دست یابد. رویکرد اصلی گریماس، یافتن ارتباط ساختاری پنهانی ...
بیشتر
گریماس از ساختارگرایان و نظریهپردازان نشانهشناسی، با تأکید بر ساختار روایت کوشید با عبور از رویه یا سطح و ساختار متن، به لایههای درونی آن دست یابد. رویکرد اصلی گریماس، یافتن ارتباط ساختاری پنهانی است که در فرایند تولید معنا مؤثر است. در حقیقت، نویسنده با ایجاد نوعِ خاص روایت و راوی در داستان خود، سلسلهای زنجیرهوار از «فرستنده/ پیام/ گیرنده» را به کار میگیرد و با ایجاد ساختاری درست و منسجم برای یک داستان به زیبایی اثر میافزاید. بنابراین، نگارنده در این مقاله بر آن است، با کاربرد شیوههای جدید تحلیل داستانی، نقد روایتی (استفاده از فرایند پایدار و ناپایدار) و الگوی کنشگر گریماس یکی از داستانهای برتر نادر ابراهیمی، (کلاغها)، را بررسی و تحلیل کند و به یاری روایتشناسی، ساختار و مناسبات درونی نشانههای متن و با کاربرد نشانهشناسی، ارتباط میان شخصیّتهای داستانی را تبیین نماید و به این ترتیب زمینهای را برای آشنایی با اندیشههای نادر (= ناب) و شناخت شیوهی داستانپردازی این نویسنده فراهم آورد.