عاطفه جمالی؛ فرامرز خجسته؛ زهرا موثق
چکیده
عشق از اصلیترین مضامین تاریخ ادبیات فارسی است؛ چه در قالبهای منظوم و منثور و چه در اشکال روایی و غیررواییاش. با وجود گستردگی، تکرر و شناسندگی ِدیرپایش، رمان ِنوجوان، سهم اندکی از این بنمایهی ...
بیشتر
عشق از اصلیترین مضامین تاریخ ادبیات فارسی است؛ چه در قالبهای منظوم و منثور و چه در اشکال روایی و غیررواییاش. با وجود گستردگی، تکرر و شناسندگی ِدیرپایش، رمان ِنوجوان، سهم اندکی از این بنمایهی کهن ادب فارسی داشته است. در این جستار با روش تحلیل محتوای کیفی به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که بازنمایی عشق در ده رمانهای واقعگرای نوجوانی که در سالهای پس از انقلاب اسلامی تا سال 1400 منتشر شدهاند، تحت تاثیر کدام بسترهای روایتی است؟ نتیجهی پژوهش نشان میدهد در رمانهای نوجوان فارسی، چهار بستر روایی وجود دارد که خویشکاریهای عاشقانه بر روی آنها بازنمایی میشوند. این بسترها عبارتند از: تنهایی: با حرکت از تنهایی ِفیزیکی به تنهایی ِروانشناختی؛ تضاد طبقاتی: با حرکت به سمت فقدان تضاد طبقاتی؛ کانونیشدگی ِمعشوق: با حرکت از کانونیسازِ مذکر به کانونیسازِ مونث؛ و فضا: با حرکت از بازنمایی عشق در روستا به بازنمایی عشق در شهر. نیز مشخص شد تحول در هر یک از این بسترها، میتواند به صورت بالقوه به دگرگونی در بسترهای روایی دیگر منجر گردد.