محتشم محمدی؛ مطهره الله دادی؛ علی محمد محمودی
چکیده
بررسی و نقد لایههای صوری و معنایی قصههای ایرانی در شمار پژوهشهای نقد ادبی میگنجد. قصههای عامیانه از حیث محتوا و ساختار، دارای ارزشهای فرهنگی و ادبی هستند. هدف این پژوهش، بررسی قصهی ...
بیشتر
بررسی و نقد لایههای صوری و معنایی قصههای ایرانی در شمار پژوهشهای نقد ادبی میگنجد. قصههای عامیانه از حیث محتوا و ساختار، دارای ارزشهای فرهنگی و ادبی هستند. هدف این پژوهش، بررسی قصهی عامیانه «برگ مروارید» از مجموعهی قصههای ایرانی (41 متن قصه و 35 روایت) گردآوری و تألیف انجویشیرازی است. انجویشیرازی این قصهی کوتاه را از راوی، علیمحمد فرهادی، اهل توسکسفلی ملایر شنیده و در این مجموعه ثبت کرده است. روش پژوهش توصیفیتحلیلی و با ابزار کتابخانهای و بهکاربستن نظریهی نشانهمعناشناختی گریماس انجام شده است. ساختار و بافت قصه، شیوهی آفرینش و دریافت معنا در این روش اساس بررسی است. گریماس در پی آن بود که برای مطالعهی روایت، الگویی منسجم را ارائه دهد که بعدها آن را نشانهمعناشناسی نوین نامیدند؛ به باور گریماس آنچه اهمیت دارد، شناخت فرایند تولید متن از زمان انتقال تا دریافت، برپایهی عناصر شَوِشی و کُنِشی است؛ بهاین ترتیب میتوان ادبیات داستانی را بستری مناسب برای کاوشهای گفتمانی و تلفیق ادبیات و گفتمان دانست؛ زیرا روایت مبتنیبر زبانشناسی، دریچههای تازهای در عرصهی ادبیات داستانی باز میکند. در این پژوهش با بهرهگیری از درونمایهی قصهی «برگ مروارید»، گونههای مختلف نظام گفتمانی هوشمند و عوامل آنها را استخراج کردیم و به این نتیجه رسیدیم که هرچند این قصه برآمده از فرهنگ عامه است و ساختاری سنتی دارد، درعینحال از الگوی ساختاری و روایتی نظاممند و معنادار برخودار است و با نظریهی نشانهمعناشناسی گریماس انطباق بسیار زیادی دارد؛ ازجمله اینکه فرایند روایی تغییر معنا نیز در این قصه، با گذر از مراحل عقد قرارداد، عملیات اصلی (توانش و کنش) و ارزیابی شناختی و عملی اتفاق افتاده است.