مریم کهنسال
چکیده
داستان آغاز یک گفتوگو است، و شاید ادامهی گفتوگوهایی که سالها و گاه قرنها پیش آغاز شدهاند. تردیدی در حضور آگاهانه و ناخودآگاه متون در یکدیگر نیست. بینامتنیت عنصر جدایی ناپذیر دنیای داستان است. ...
بیشتر
داستان آغاز یک گفتوگو است، و شاید ادامهی گفتوگوهایی که سالها و گاه قرنها پیش آغاز شدهاند. تردیدی در حضور آگاهانه و ناخودآگاه متون در یکدیگر نیست. بینامتنیت عنصر جدایی ناپذیر دنیای داستان است. در داستان مورد بررسی در این پژوهش، با انبوهی از عناصر بینامتنی روبهرو هستیم که در ساختار داستان با رویکردی ویژه جای گرفتهاند. این پژوهش در پی آن است که به این پرسش ها پاسخ دهد که با توجه به فرمگراییِ خانیان و شگردهای او در کارکرد نشانههای بینامتن، این ویژگی در این داستان چگونه به کار گرفته شده و درساختار آن چه جایگاهی دارد؟ و آیا میتوان بینامتنیت را در گسترهی گفتمانهای درون این داستان، مورد بررسی قرار داد و به نگاهی ویژه در کارکرد بینامتنیت رسید؟ بر اساس یافتههای این پژوهش، که به شیوهی استقرایی انجام شد؛ عناصر بینامتنی در ساختار اصلی این داستان حضور دارند و بدون آنها طرح اصلی داستان ناتمام میماند. نویسنده عناصر بینامتنی را از زاویه دید خود و با هویتی تازه تا حدی که به نوعی بازآفرینی نزدیک میشود، وارد دنیای برساختهی داستان کرده است. نشانههای بینامتنی در این رمان، وجه دراماتیک و کنشگر دارند. شخصیتها، داستانها، نقاشیها و هرآن چه دنیای بینامتنی این اثر را میسازند به هستی و گاه هویتی تازه در کنار شخصیتهای درون متن رسیدهاند.