علیرضا نیکویی؛ شراره باباشکوری
چکیده
چکیده قصههای کودکان عموماً در صورت و روایت، ساده و قابل دریافت و در زیرساخت، غنی و سرشار از نکات شناختی- عاطفی و توانمایگیِ تأویلیاند. این قصهها گرچه در مقام ارتباط (فرم، روایت و زبان) به ...
بیشتر
چکیده قصههای کودکان عموماً در صورت و روایت، ساده و قابل دریافت و در زیرساخت، غنی و سرشار از نکات شناختی- عاطفی و توانمایگیِ تأویلیاند. این قصهها گرچه در مقام ارتباط (فرم، روایت و زبان) به راحتی با مخاطب خود رابطه برقرار میکنند؛ در مقام کارکردهای پنهان و پیچیده، واجد شبکهی عظیم و گستردهای از مفاهیم، الگوها، طرحوارههای شناختی هستند بیان غیر مستقیم قصهها، ناخودآگاه کودک را مخاطب قرار میدهد و از رهگذر شناخت و تغییر«طرحوارههای» منفی و ناسازگار و جایگزین کردن آنها با طرحوارههای مثبت و درمانگر، آنها را برای رویارویی با «جهانهایِ واقع و ممکن» آماده میکند. تاثیر داستان بر رشد کودکان به دلیل در برگرفتن استعارهها و طرحوارهها و تمهید فرایندهای رشد بسیار پیچیده است. قصهگویی با بیدارکردن نیروهای درونی کودک و استفاده از دانش طرحوارهای او، غیرمستقیم او را از موانع، تضادها و نیز امکانها و استعدادهایش آگاه میکند و او را به تفکر، تعمق و جستوجو وا میدارد. بحث «طرحواره» یکی از مباحث مهم و کانونی در حوزهی مطالعات میانرشتهای و علومشناختی است. طرحوارهها نوعی تجربه سازمان یافته و دانشهای بستهبندی شدهاند که چارچوبهای شناختی ما را به عنوان مجموعهای متشکل از ذهنیتها، تصورات، تصاویر و ارزشها و احساسات رقم میزنند. طرحواره درمانی بر این است که اندیشهها و الگوهای رفتاری منفی به نوعی با تجربههای منفی دوران کودکی مرتبطاند و چنانچه این الگوها که آنها را طرحوارههایِ ناسازگار مینامند، به درستی شناخته نشوند، مقابله با آنها راه به جایی نمیبرد. در این مقاله قصههای مشهور کودکان بر مبنای نظریه طرحواره و دو راه حلِ اساسی: «تغییرِ» طرحوارههایِ منفی و ناسازگار و «تعبیر»های مثبت و درمانگر، بازخوانی و تحلیل میشود.